علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 3 روز سن داره
یکی شدن دلهامونیکی شدن دلهامون، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

فرشته ی اسمونی من علیرضا

16 ماهگی پسر طلای مامان

سلام گل پسرم،خوبی مامان؟؟؟ این بارم با کلی تاخیر فقط عکس!اینقد شیطون و خرابکار شدی که وقت نمیکنم بیام واست پست بزارم شیرین عسلم 16 ماهگیت مبارک عسل مامان ...
1 شهريور 1394

15 ماهگی اقا علیرضا

فدای پسر نازم بشم من  این بار فقط میخوام عکسای نازتو بزارم! عزیزکم ماهگیت مبارک فدات بشم پسر گلم مامان عاشقانه دوستت داره عزیزدلـــــــــــم ...
4 مرداد 1394

14ماهگی علیرضا وروجک

سلام پسر ناز من،خوبی قربونت بشم؟؟؟ تازگی ها تنبل شدم،پستات رو دیر میذارم یادم میره واسه هر ماهی ازت عکس بندازم!مثل این ماه که یادم رفت ازت عکس بندازم بزارم تو پستت! هر چی بیشتر میگذره بیشتر عاشقت میشم!بامزه مامانی دیگه!وای نمیدونی وقتی خوابی چقدر دوس دارم اون لپاتو بخورم تو خواب خییییلی ناناز میشی!البته بیدارم که هستی جیگر طلای خودمی ولی علیرضا جان خییییییلی شیطونی.بللللله تا یادم نرفته بگم یکی از شیطنت هات هم اینه که کشو لباساتو باز میکنی هر چی توش لباسه رو میریزی بیرون ،تا چشت به من میفته سریع فرار میکنی!این تازه یه نمونش بود بعضی وقتا دیگه گریم میگیره اما همین دعوات میکنم میای بغلمو میخندی دیگه یادم میره کجا دسته گل به ...
10 خرداد 1394

13 ماهگی مرد کوچک من

سلام عزیزدلم خوبی نفسم؟ مامان بازم شرمندت شد پسر گلم اخه اینبارم دیر واست پست گذاشتم! این چند وقته کلی کارای جالب یاد گرفتی،دقیقا یک سال و هجده روزت بود که با اون پاهای کوچولوت اولین  تاتی رو رفتی و با دو سه قدم میخوردی زمین ولی الان دیگه مسلط شدی و  به قول باباجون از تاتی گذشتی و دیگه میدوی!! بای بای کردن رو هم که چند شب پیش یاد گرفتی الهی من قربون اون دستای کوچولوت بشم عزیزدلم ماهگیت مبارک   ...
15 ارديبهشت 1394

11 ماهگی علیرضای من

سلام عشق کوچولوی مامانی،خوبی پسر  نازم؟ دعوام نکن مامانی،این بارم پستت رو دیر  گذاشتم داری به یک سالگی نزدیک میشی!باور نمیشه،اخه امسال خیلی خیلی زود گذشت!بودنت باعث شد گذر زمان رو نفهمیم،بس که واسمون شیرینی دو سه روز پیش بردیمت اتلیه،اما خیلی بد عنق بودی،اخه دقیقا اون ساعت وقت خوابت بود و حسابی بد اخلاقی کردی! چقدر خانم عکاس سعی میکرد تو رو بخندونه که عکسات قشنگ باشه ولی پسر همیشه شاد من اون روز حسابی بد اخلاق شدی بودی قربونت بشم الهی عزیزکم،روز به روز شیرین کاری هات بیشتر میشه!صداهای بامزه ای از خودت در میاری! از دستم فرار میکنی و چند قدم که چار دست پا میکنی برمیگردی ببینی من دنبالتم یا نه! یه چند ثانیه ای هم ر...
10 اسفند 1393

10 ماهگی جوجوی من

سلام پسر نازم،خوبی مامانی؟ اینبار پستت رو دیر گذاشتم،ببخش منو مامانی.عزیزکم 10 ماهت تموم شد و وارد 11 ماهگی شدی! چقدر زود گذشت.باورم نمیشه انگار همین دیروز بود که قدم های خوشگلتو دنیا گذاشتی. زندگی منو و بابایی خیلی خیــــــــــــلی نسبت به قبلا شیرین تر شده،همشم بخاطر وجود پسر نازمه عزیزدل مامان ماشاا... واسه خودت داری اقا میشی.کلی کار بلدی انجام بدی. این ماه چهار دست و پا رفتن رو یاد گرفتی،همشم با یه صدای بامزه ای میگی بَ بَ یا مَ مَ ،حتی میتونی از میز یا مبل بگیری و بلند شی و راه بری! الهی قربونت بشم من نازدونه ی من ماهگیت عزیزدلــــــــــم من و بابا مصطفی عاشقتی...
8 بهمن 1393

نه ماهگی جوجه طلایی من

سلام نوک سیاه مامان این اسمو خاله جون من واسه شما گذاشته،نوک سیاه همون که تو فیلم خونه مادربزرگه ست!یکی از اون دوتا جوجه ست عزیزدلم این هفته ای که گذشت اصلا هفته ی خوبی نبود،خیلی خیلی سخت گذشت!اخه مریض بودی،از سرفه شروع شد دکتر بردیمت هر چی دارو بهت میدادم حتی شب که واسه شیر بیدار میشدی همشو بالا میاوردی! مجبور شدیم ساعت 5:30 صبح که واسه نماز بیدار شدیم یه بار دیگه ببریمت دکتر!از اون طرف هم اسهال خیلی شدید شده بودی خلاصه که خیلی اوضاع بدی بود همش یا گریه می کردی یا بی حال افتاده بودی! از همه بدتر که هم من و هم بابا همزمان مریض شدیم هر دو بی حال که این نگهداری شما رو که باید همش راه میبردیمت رو واسمون سخت کرده بود،خلاصه که هر چی...
6 دی 1393

هشت ماهگی وروجک کوچولوی من

سلام پسر قشنگم،خوبی دندون خرگوشی مامان! اره عزیزم دندون خرگوشی!!!!میدونی چرا؟؟؟اخه دوتا دندون از پایین دو تا هم از بالا دراوردی!دوتای بالا یکم با فاصلست که جیگرطلای منو شبیه خرگوش کرده! همه هم شما رو به این اسم صدات میزنن!من،باباجون،عمه جون فرزانه،خاله محبوبه یا به قول خودش خاله نه،محبوبه جون هر روز که بزرگتر میشی دنیای من و باباجونتو رنگی تر میکنی!شیرین کاریهات زندگی رو واسمون شیرین تر کرده! از دندون گرفتن های یهویی اونم وقتی من خوابم،از خنده های نمکی نازت وقتی من از ترس و عصبانی از خواب میپرم خلاصه که بودنت بهانه ای برای زنده بودنم شده! دیشب داشتیم فیلم عروسی حامد،پسر دایی باباجون رو میدیم شما هم بغل عمه فرزانه با رقص اقا...
7 آذر 1393