علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
یکی شدن دلهامونیکی شدن دلهامون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

فرشته ی اسمونی من علیرضا

واکسن دو ماهگی عزیزدل مامان......

1393/3/6 19:43
نویسنده : مامان علیرضا
585 بازدید
اشتراک گذاری

الهی فدات بشم مامانی....نمیدونی وقتی داشتن واکسنتو میزدن چقدر جیغ زدی!حالا بازم تا دو ساعت اروم تر بودی ولی وااااااااای از اون موقعی که دردات بیشتر شد!با مامان جون رفتیم(مامان خودم)!اینقدر گریه کردیگریه که مجبور شدم ببرمت خونه مامان جون تا نوبتی نگهت داریم!همش هم می ترسیدم شب تب کنی و من خواب باشم!به همین خاطر تا صبح راحت نخوابیدمخواب آلود

اینجا هم مجبور شدم پاتو ببندم!از بس تکون میدادی و گریه میکردیخندونک

اینم جای واکسنت عزیــــــــــــــــــــــزمچشمک

اینم عکسم شب همون روزیه که واکسن زدی!الهی بمیرم که اینقدر بی حال بودیخطا

پسندها (5)

نظرات (4)

مامان هستی
8 خرداد 93 18:33
الهی دورت بگردم خاله جونی که پات اوف شده اخماشوببین بخورمت جوجویی. زودی خوب میشی قربونت برم بووووووووووس
مامان علیرضا
پاسخ
سلام عزیزمم ممنون خانومی،هستی نازم خوبه؟طفلی پسرم خیلی گریه نکرد فقط همش بی حال بود!فعلا تا دو ماه دیگه راحتم
مامان عليرضا
8 خرداد 93 23:38
امان از این واکسنا.من از الان دارم غصه ی واکسن یکسالگی علیرضا رو میخورم. ایشالا که زود خوب بشی نفس خاله.بی حال نبینمت
مامان علیرضا
پاسخ
سلام مامان مهربون،علیرضا جونم چطوره؟خداروشکر خیلی اذیتم نکرد،!ممنون که اومدی!علیرضا رو از طرف من ببوس
میترا(مامان مهران)
9 خرداد 93 15:26
جانم علیرضا پاش اف شده انشالله زودی خوب میشی
مامان علیرضا
پاسخ
سلام خاله جونی،ممنون!الان بهتر شدم!
مامان و آیلین
16 خرداد 93 9:38
عزیزم این واکسنه واقعاً درد داره الهیییییییی
مامان علیرضا
پاسخ
اره ایلین جون خیلی درد داشت،اما خداروشکر زود خوب شدم